

(زائر امام زمان)
بگو یا صاحب الزمان
یکی از مبلغان امام زمان میگوید: در سال 1415 ماه مبارک رکضان که به جهت تبلیغ به اطراف
شیراز رفته بودم ، افطاری را در منزل خدا خدا کرم زارع بودم و ایشان داستان زیر را نقل کردند :
همسرم به خاطر غده ای که در سر او پیدا شده مدتی بود کهبه سردرد مبتلا میشد آن هم سردرد
شدید و دکترها از خوب شدن او مایوس بودند به اهل بیت عصمت و طهارت مخصوصا وجود اقدس
حجت بن الحسن امام زمان ارواحنا فداه توسل پیدا کرد .
یک روز خیلی ناراحت و افسرده در منزل نشسته بود که ناگاه صدای درب بلند شد و سیدی نورانی
وارد حیاط شدند این خانم وقتی سید بزرگوار را می بیند از علاقه ای که به سادات دارند می گویند
ای آقا من مبتلا به سردرد هستم که دکترها از خوب شدن من مایوسند شما از جدتان بخواهید که مرا
شفا دهد من هم هر چه پول می خواهید به شما می دهم آقا در حالیکه تبسم داشتند فرمودند ما
احتیاج به چیزی نداریم و آمده ام برای شفای شما و شما خوب میشوید پس از این هم هر کجا
درمانده شدی بگو ((یا صاحب الزمان )) بی اختیار فریاد زدیا صاحب الزمان و بیهوش شد . وقتی
که به هوش آمد متوجه شد که سرش به دامن زنان همسایه است . و از آن به بعد دیگر سردرد به
سراغش نیامد.
) ملاقات بانوان با امام عصر(عج) ص 269)
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
این دل غم دیده حالش به شود دل بد مکن وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نبود دائما" یکسان نباشد کار دوران غم مخور
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست؟
با همه ی لحن خوش آواییم در به در کوچه ی تنهاییم
ای دو، سه تا کوچه زما دورتر نغمه ی تو از همه پر شورتر
کاشکه این فاصله را کم کنی محنت این قافله را کم کنی
کاشکه همسایه ی ما می شدی مایه ی آسایه ی ما می شدی
هر که به دیدار تو نایل شود یک شبه حلال مسائل شود...
محبوب دربین عزاداران حسینی
امام زمان در میان عزاداران حسینی (ع) : علامه سید بحرالعلوم روز عاشورایی با عده ای از طلاب
از کربلا به استقبال دسته ی سینه زنی روستای طویریج می روند ناگهان طلاب می بینند مرحوم سید
بحرالعلوم با آن عظمت و مقام شامخ علمی مثل سایر سینه زنها لخت شده و سینه می زدند طلابی که
با معظم له به استقبال آمده بودند هر چه می کنند مانع از آن همه احساسات پاک و محبت او شوند میسر
نمی گردد و بالاخره عده ای از طلاب برای حفظ سید بحرالعلوم اطراف ایشلن را می گیرند که مبادا
زیر دست و پا بیفتند و ناراحت شوند . بعد از اتمام برنامه ی سینه زنی بعضی از خواص از آن عالم
بزرگ می پرسند : چگونه شد که شما بی اختیار وارد دسته ی سینه زنی شدید و اینگونه مشغول
عزاداری گشتید ؟ فرمود : وقتی به دسته ی سینه زنی رسیدیم دیدم حضرت بقیه الله (ع) با سر و پای
برهنه میان سینه زنها به سینه می زنند و گریه می کنند من هم نتوانستم طاقت بیاورم لذا در خدمت آن
حضرت مشغول سینه زدن شدم .
ملاقات ج2 ص320
خبر آمد خبری در راه است سر خوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید شاید پرده از چهره گشاید ، شاید
خبر آمد خبری در راه است سر خوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید شاید پرده از چهره گشاید ، شاید